سورناسورنا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره

سورنا توپولی

...

می دونم خییییییییییییلی تکراری شده ها ولی من باز دارم میرم شیراز  هفتهی آینده بر میگردم شایدم هفته ی بعترش به یادتون هستیم و دوستون داریم اما مبجوریم هی بریم به این فکر کنیم که برای آینده مون خوبه از این دید که بهش نگاه می کنم این رفت و آمدها برام قابل تحمل تر میشه خاله باران بازم اطلاعیه فعلا بای ...
29 فروردين 1392

سفرنامه و عکسای سفر 92

سلام سلام بالاخره من عزمم رو جزم کردم و اومدم از سفرمون بنویسم یه دفعه از خواب که بیدار شدم بصورت کاملا انتحاری و خودجوش یهویی حس عکسا اومد سراغم منم تا سورنا خواب بود از فرصت استفاده کردم و عکسا رو آماده کردم واسه وب خب اول از همه قبل از عید ما شیراز بودیم خونه ی مامانی نسرین بعد از اون یه هفته قبل از عید رفتیم تهران خونه ی مامان پری اینا چهارشنبه سوری رو اونجا بودیم جاتون خالی کلا تو خونه نشستیم و هیچ جا نرفتیم تو خونه من کتاب می خوندم و فیلم می دیدم و سورنا با مامان پری بازی می کرد هرچی به بابا کامبیز گفتم بریم بیرون گفت نه اینجا خیلی شلوغ میشه خطرناکه واسه سورنا اینقدر دلم هوای چهارشنبه سوریای خودمون...
24 فروردين 1392

اولین پست سال 92 بعد از 20 روز؟!!!

سلام به همه ی دوستای گلم اول از همه سال نو مبارک و ببخشید از اینکه من همیشه با تاخیر تبریک میگم اعیاد رو خب همه می دونید دیگه من همیشه تو سفرم واسه همین کمتر می تونم به نت دسترسی داشته باشمو باور کنید برام خیلی سخته اما زندگیه دیگه باید باهاش ساخت دلم برای همه تنگ شده بود حتما میام بهتون سر میزنم من دیروز برگشتم خونه و خونه بعد از بیشتر از یکماه که خالی بوده خیلی داغون و کثیف شده و من کللللی کار و تمیز کاری دارم و باید برای هفته ی بعد که باید برم شیراز هم آماده بشم آره دوباره و همیشه در سفر میام و عکسای سفر رو هم میزارم حتما فعلا بایییییییی ...
21 فروردين 1392
1